به بهانه تماشای the social network


"شبکه اجتماعی1" بیش از اینکه یک فیلم تاثیرگذار باشد، روایتگر یه واقعیت تاثیرگذار است. ایده ای در ذهن مارک زوکربرگ2 شکل گرفت که پس از 6سال یکی از مشهورترین و پرطرفدارین شبکه های اجتماعی را به وجود آورد. در عصری که همه ارتباطات به شکل دیجیتال برقرار و فاصله مردم از هم به شکل خیره کننده ای زیاد شده است، فیس بوک توانست با شکل دادن جامعه ای مجازی، علاوه بر کوتاه کردن فاصله ها و تداوم بخشی به ارتباطات، نشان دهد اجتماع و ارتباط هم همگام با مدرنیته تغییر پیدا می کند و نمی توان جلوی این تغییر را گرفت.
شبکه هایی از قبیل مای اسپیس،  اورکات و ... نیز شکل گرفتند و با استقبال نسبی رو به رو شدند، اما شاید بتوان دلیل اقبال عمومی فیس بوک را این دانست که زوکربرگ نه تنها خالق یک اجتماع مجازی شکل گرفته از شهروندانی با هویت واقعی بود، که نشان داد جامعه های مجازی نیز همچون جوامع واقعی متکی به شهروندان خود هستند و برای اقبال عمومی شهروندان باید شهری مناسب و باب میل آنان ساخت. در شهر مجازی، بودن و یا نبودن، انتخاب شهروند مجازی است و زوکربرگ بیشتر از هرکس توانست شهر مجازی خود را متناسب با علایق واقعی شهروندانش بسازد و اداره کند. او نه تنها نیاز های واقعی هر شهروند، به طور مثال ورق زدن آلبوم عکس و مرور خاطرات، را در قالب فیس بوک گنجاند، بلکه همه ی آنچه را که هر انسانی در دنیای واقعی لزومی بر گفتنش نمی بیند، به طور مثال وضعیت تاهل، را به آن اضافه کرد و جامعه ای با  تمام تنوعات و سرگرمی هایی که حتی شاید از دنیای واقعی سرگرم کننده بود، ساخت و به دیگران اجازه داد نقشی در بهبود و تکمیل این جامعه داشته باشند.
در اینصورت دور از ذهن نیست که این فیلم با استقبال بینندگان رو به رو شود، همانطور که شهروندان هر جامعه ای از شنیدن تاریخ جامعه شان، هرچند افسانه و غیر واقعی باشد3، به وجد می آیند و با آن ارتباط برقرار می کنند،برای شهروندان جامعه 500 میلیونی فیس بوک هم تماشای روند ابداع این کشور چند ملیتی با شکوه است.
هرچند بتوان این فیلم را بر اساس واقعیتی خواند که به تماشاگر نشان می دهد، چگونه می توان ایده ای را در ذهن پروراند و با تلاش این ایده را به واقعیت تبدیل کرد و موفق شد، اما تماشاگران جهان سومی فیلم گرچه شاید خود عضوی از جامعه بزرگ فیس بوک بوده و از تماشای این فیلم لذت ببرند، با خود می اندیشند، در جهان سوم جایی برای پروراندن ایده وجود ندارد. این تماشاگران بیش از اینکه با فیلم "شبکه اجتماعی" همزاد پنداری کنند، با فیلم هایی همچون "میلیونر زاغه نشین" احساس نزدیکی می کنند و موفقیت را در جامعه خود حاصل شانس می دانند و به نظر می آید همین عامل و طرز فکر، که شاید حاصل محیط زندگی و قوانین اجتماعی حاکم بر جهان سوم است، را بتوان دلیلی برعدم پیشرفت، از بین رفتن نوابغ و استعدادها و شاید واقعیتی که از آن به نام فرار مغزها یاد می کنند، نام برد4.و5و6و7

پاورقی:
3. گفته می شود همه ی داستان فیلم واقعی نیست، گرچه آرون سورکین، نویسنده فیلم، با توجه به عدم همکاری زوکربرگ و شرکایش، مطالعه بسیاری بر زندگی او و روند اختراع فیس بوک داشته است.
4. بند آخر نوشته ام متاثر از این نوشته بود. گرچه روی صحبت من نگارنده آن نبود و در آن نوشته، بیشتر جامعه و جهان سوم به نقد کشیده شده است.
5. فیلم برداری فیلم، تحسین برانگیز بود.
6. دوست داشتم در مورد نقش های در سایه، به خصوص روابط و گفت و گو های برادران وینکلوس هم در این نوشتار سخنی بگویم، که متاسفانه محقق نشد. ولی به نظرم روابط و تفکرات این دو برادر بسیار جای تامل داشت.
7. اساسن این نوشته نه یک نقد، که اندیشه ای شخصی است.

بحث و نقد یکم از محمد علی کرانی 
متن خوبی بود علی جون...
بنظر من هم نکته ای خوب مطرح شد، ایده ای بود که فیسبوک داشت... یعنی یه شبکه اجتماعی که هر کس میتونست یه سری اطلاعات شخصی رو مطابق با میل خودش در معرض دید بقیه بزاره... اونم نه هر کسی...کسایی که خودش میخواد، چه درخواست بقیه رو تایید کنه و یا در قالب درخواست دوستی به دیگران... و این اجازه رو بهشون داده که از آنها مطلع باشن...
جایی که حتی حس فضولی و کنجکاوی رو خیلی محترمانه کرده بود...اینکه حس کنی تو جاسوسی نمیکنی... اون خودش داره اجازه ی کنجکاوی رو به میده...
این یه جنبه ش بود...
جنبه ی دیگه همون حس داشتن یه زندگی اجتماعی در دنیای مجازی به دلخواه خودت...ورق زدن زندگیت اونجوری که دوست داری...
برقرار کردن ارتباطاتی که فاصله گرفتن از هم و کم کردن این فاصله به شیوه ی مدرن...شیوه ای که خیلیا ههمین مدرنیته رو عامل دوری انسان ها از هم میدونن
آیتم هایی مثل چت ، آلبوم های عکس ، کامنت گذاشتن، تقویم و تاریخ تولد ها، لایک زدن ها و غیره چیزایی بودن که حس نزدیکی بین آدم ها رو تقویت میکنه.. اینکه بدونی فلانی داره تو رو میبینه و حواسش به تو هست...

حالا اگه بخوایم به ساخت فیلم نگاه کنیم... به نظرم میشد خیلی بهتر ازینها روایت بشه
خیلی سعی شده بود تمام ایده های فیسبوک رو در قالب داستانی تعریف کنه که در اون نیازی احساس شده... و اون احساس نیاز ایده ای در فیسبوک ایجاد کرده... در فیلم این ایده ها به طرز خیلی سریعی و ناگهانی مطرح میشد... اگه فکر کنی که واقعا همچین ایده ای به این صورت و اینقدر ناگهانی شکل گرفته... غیر واقعی جلوه میکنه... به شخصه این رو نکته منفی فیلم در نظر میگیرم.
کلا هم اینکه مطرح شده سوژه های واقعی فیلم در ساختش کمکی نکردن ضربه زده به روایت داستانی فیلم... که میتونست روال روان تری و واقعی تری به فیلم ببخشه.
برخلاف نظرت من اصلا از نحوه ی فیلم برداریش خوشم نیومده بود... یه جوری بود که انگار هول هولکی ساختن فیلمو... حتی در حد فیلم های مستند خوب هم، ظاهر نشده بود....

۶ نظر:

  1. واقعا نميفهمم با چه هدفی يه همچين وبلاگی را انداختی... این که يه ريپورت در باره يه فيلم کپی پيست ميکنی کاملا بنظرم بی معنی و احمقانه مياد
    نميدونم اين شاید نظر من باشه اما اگه یه روزی بخام یه وبلاگ را بندازم جز چیزی هایی که از ذهن خودم! بیرون اومده چیز دیگه ای نمینویسم..
    قبل ازینم که (احتمالا) بخای این صفحه رو ببندی یا فش بدی یا ها چیز دیگه، فک کن که من 2 دیقه وخت گذاشتم اینو نوشتم
    اگه به طخمم هم حسابت نمیاوردم میتونستم خیلی راحت اینو اینجا ننویسم
    در ضمن گذاره بالا دو طرفه نیست

    پاسخحذف
  2. سلام
    من ریپورتیو کپی پیست نمی کنم
    نظرات شخصی خودمو می نویسم

    از توجهتونم ممنون
    تخمم اینجوری می نویسن

    پاسخحذف
  3. متن خوبی بود علی جون...
    بنظر من هم نکته ای خوب مطرح شد، ایده ای بود که فیسبوک داشت... یعنی یه شبکه اجتماعی که هر کس میتونست یه سری اطلاعات شخصی رو مطابق با میل خودش در معرض دید بقیه بزاره... اونم نه هر کسی...کسایی که خودش میخواد، چه درخواست بقیه رو تایید کنه و یا در قالب درخواست دوستی به دیگران... و این اجازه رو بهشون داده که از آنها مطلع باشن...
    جایی که حتی حس فضولی و کنجکاوی رو خیلی محترمانه کرده بود...اینکه حس کنی تو جاسوسی نمیکنی... اون خودش داره اجازه ی کنجکاوی رو به میده...
    این یه جنبه ش بود...
    جنبه ی دیگه همون حس داشتن یه زندگی اجتماعی در دنیای مجازی به دلخواه خودت...ورق زدن زندگیت اونجوری که دوست داری...
    برقرار کردن ارتباطاتی که فاصله گرفتن از هم و کم کردن این فاصله به شیوه ی مدرن...شیوه ای که خیلیا ههمین مدرنیته رو عامل دوری انسان ها از هم میدونن
    آیتم هایی مثل چت ، آلبوم های عکس ، کامنت گذاشتن، تقویم و تاریخ تولد ها، لایک زدن ها و غیره چیزایی بودن که حس نزدیکی بین آدم ها رو تقویت میکنه.. اینکه بدونی فلانی داره تو رو میبینه و حواسش به تو هست...

    حالا اگه بخوایم به ساخت فیلم نگاه کنیم... به نظرم میشد خیلی بهتر ازینها روایت بشه
    خیلی سعی شده بود تمام ایده های فیسبوک رو در قالب داستانی تعریف کنه که در اون نیازی احساس شده... و اون احساس نیاز ایده ای در فیسبوک ایجاد کرده... در فیلم این ایده ها به طرز خیلی سریعی و ناگهانی مطرح میشد... اگه فکر کنی که واقعا همچین ایده ای به این صورت و اینقدر ناگهانی شکل گرفته... غیر واقعی جلوه میکنه... به شخصه این رو نکته منفی فیلم در نظر میگیرم.
    کلا هم اینکه مطرح شده سوژه های واقعی فیلم در ساختش کمکی نکردن ضربه زده به روایت داستانی فیلم... که میتونست روال روان تری و واقعی تری به فیلم ببخشه.
    برخلاف نظرت من اصلا از نحوه ی فیلم برداریش خوشم نیومده بود... یه جوری بود که انگار هول هولکی ساختن فیلمو... حتی در حد فیلم های مستند خوب هم، ظاهر نشده بود....

    پ ن :
    به عنوان اولین نظرم هم در وبلاگ جدیدت بگم که چیز خیلی خوبی در اومده تا اینجا... قالب قشنگ... سعی در نوشتن متن های خوب و قوی... خلاصه حرکت خوبی بود!!!

    پاسخحذف
  4. موسیقی متن وبلاگت عالیه
    عوضش نکن

    همینطور مطالبش

    پاسخحذف
  5. شنیدم جزیرت داره میره زیر اب ..
    سریعتر فرار کن
    D:

    پاسخحذف
  6. شنیدم جزیره ات داره میره زیر اب !!!!!!!
    D:

    پاسخحذف